حضرت حق
آن هم نه هر دلی،دل های راست.
یا حبیب قلوب الصادقین.
آن دل که صادق نیست ،عاشق نیست.
دل های راست قرارگاه عاشقی است!
(شهید بهشتی)
آن هم نه هر دلی،دل های راست.
یا حبیب قلوب الصادقین.
آن دل که صادق نیست ،عاشق نیست.
دل های راست قرارگاه عاشقی است!
(شهید بهشتی)
چشمی که در راه خدا شب را بیدار باشد،
چشمی که از ترس خدا گریان شود،
چشمی که از محرمات خدا بسته است.
(امام محمد باقر (ع))
ای آرزوی پر زدن رفته از سرم
از غربتی که در قفسم سهم من شدست
سر را گرفته زیر پر خود کبوترم
تندیس های بت کده جولان گرفته اند
یارب کجاست پرچم الله اکبرم؟!
بوی گناه می وزد از بادهای شهر
بالی بزن به دشت و بیابان کبوترم
(مرتضی طالبی)

یک چشمش ترکش خورده بود
توی عملیات بعدی دستش هم قطع شد
همیشه توی مداحی هایش می خواند:
باید این دیده و دست کنم قربانی
تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم


چشم پاک دختری از جملهای تر مانده است
چشمهای پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . .
******
ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
دارم سر دیدار رفیق سفرم را
هر چند شکستند همه بال و پرم را
در گردش سبز ترین شاخه ،صدایی
خوانده ست در آن سوی افق ها نظرم را
تا آبی اندیشه ی پرواز رهی نیست
کو روشنی آینه،چشمان ترم را
همسایه دلتنگ هزاران گل سرخم
هیهات ،گر این داغ نسوزد جگرم را
گر شعر من آینه درد دگران نیست
دیگر چه توان نام نهاد این هنرم را
چون سر به ره عشق دهم بگذر و بگذار
بر بال نسیم آهسته سرم را
در سیل فرو می رود این دشت تب آلود
روزی که برد باد به یاران خبرم را
من ماندم و دل،با همه ی بار مصیبت
دارم سر دیدار رفیق سفرم را
(حسین دلدار گوهر دانی)
گفت:این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشتم برسون
وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش می افته گردن تو.
******
پول هائی رو که برای کادوی عروسیش جمع شده بود ،تقسیم کرده بود.
هر پاکت برای یک خانواده شهید.
.jpg&sa=X&ei=Ww77TZHSCsTs-gbrzbDWAw&ved=0CAQQ8wc4Ag&usg=AFQjCNGUSPqgE0Voqd0P11eN_N8bWRt-7g)
افسانه ای است عشق ، به پایان نمی رسد
دریای پر زموج، به سامان نمی رسد
گفتم به طفل عقل بیا پا به پای دل
دیدم که کوچک است،به طوفان نمی رسد
ما را نصیحت از چه می کنی ای بی خبر زدل؟!
کفری است در دلم که به ایمان نمی رسد
مهتاب!درد ما به طبیبان مگوی هیچ
دردی است سینه را ،که به درمان نمی رسد
بعد از وفات ما سخن از کفن و دفن نیست
جز دست آسمان به شهیدان نمی رسد
(سید مصطفی موسوی حری)

ساقی امشب راحت جان می دهد
هر چه خواهی از کرم آن میدهد
گردش چرخ فلک بر کام ماست
حاجتت شاه خراسان میدهد
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ موُسىَ الَّذِى ارْتَضَیْتَهُ وَرَضَّیْتَ بِهِ مَنْ
خدایا درود فرست بر على بن موسى آن بزرگوارى که او را پسندیدى و خوشنود ساختى بوسیله او هر که را
شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ اَللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ وَقآئِماً بِاَمْرِکَ
خواستى از آفریدگانت خدایا چنانچه گرداندى آن حضرت را حجتى بر آفریدگانت و قیام کننده به دستورت
وَناصِراً لِدینِکَ وَشاهِداً عَلى عِبادِکَ وَکَما نَصَحَ لَهُمْ فِى السِّرِ
و یاور دینت و گواه بر بندگانت و چنانچه آن جناب خیرخواهى نمود براى ایشان در پنهانى
وَالْعَلانِیَةِ وَدَعا اِلى سَبیلِکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ فَصَلِّ
و آشکار و دعوت کرد براه تو با کلمات حکیمانه و پند و اندرز نیکو پس درود فرست
عَلَیْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ
بر او بهترین درودى را که فرستى بر یکى از دوستانت و از برگزیدگان از خلق خود
اِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ
که تو بخشنده و بزرگوار هستى
.jpg)
روزهای هفته منتظر جمعه می مانم،
جمعه ها منتظر تو
کاش همین جمعه بیایی
(سید محسن هاشمی)
در کنار خلوت خود ،خمیده ام
بر خاکستر خیس خاطرات جنوب
که از یاد باد رفته است
آن شب،
از جاده های زخمی جنوب
سرخ برگشتی
همچون شبی که بی خیال و بی خبر
از کنار گاهواره کودکی ات
و تو،
لبخند زدی در تابوت خویش
که فردا،
مردی از گردباد خاکستر و خون،
فراز خواهد آمد
تا جهان را توجیه کن
و خدا را معنا کند
(حمید ناظری)
خونشان آیت سر افرازی است
رمز خود سوزی و جهان سوزی است
سنگ خون رنگ هر مزار شهید
غزل خون ،نشان جان بازی است
دانی ز خدا چه آرزو می کردم؟
ای کاش مرا هزار جان بود به تن
تا آن همه را فدای او می کردم

بر دوش زمانه لحظه ها سنگین بود
خورشید و زمین و آسمان غمگین بود
از خون و گل و شکوفه ،تابوت شهید
بر موج بلند دست ها ،رنگین بود

در آن زمان که بال بود،اجازه سفر نبود
و یا دلی ز رمز و راز عشق با خبر نبود
صدای رعد خشمگین به گوش ابر می رسید
ولی کسی ز بارش زلال ابر ،تو نبود
در آن زمان که مادرم به من اجازه داده بود
تفنگ و عشق و شور بود،اجازه پدر نبود
در آسمان سنگری که بوی سیب سرخ داشت
همیشه عشق می وزید،پرنده ای اگر نبود
دوباره دست عاشقی به سوی آسمان پرید
دوباره کوشش پریدنی که بی ثمر نبود
(شاهین رهنما)

ای شقایق های آتش گرفته
دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را
برخود دارد. آیا آن روز خواهد رسید که بلبلی دیگر
در وصف ما سرود شهادت بسراید.
(مرتضی آوینی)
تا خدا می رفت کانال کمین
عشق بازی بود در میدان مین