خاطرات جنوب
در کنار خلوت خود ،خمیده ام
بر خاکستر خیس خاطرات جنوب
که از یاد باد رفته است
آن شب،
از جاده های زخمی جنوب
سرخ برگشتی
همچون شبی که بی خیال و بی خبر
از کنار گاهواره کودکی ات
و تو،
لبخند زدی در تابوت خویش
که فردا،
مردی از گردباد خاکستر و خون،
فراز خواهد آمد
تا جهان را توجیه کن
و خدا را معنا کند
(حمید ناظری)
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۰ ساعت 9:58 توسط نیلوفر سفید
|
سلام.