باوری که داشتم
اینچنین نبود باوری که داشتم
قتلگاه شد چرا بستری که داشتم
زود بی پدر شدم با شتاب خنجری
مرد در عزای او،مادری که داشتم
این هم از جنازه زخمی برادرم
زنگ زد، کجاست آن خنجری که داشتم
من که زاغ نیستم ،من عقاب زخمی ام
بسته شد ،کبود شد،شهپری که داشتم
خون شد و فرو چکید از گلوی زخمی ام
جمله ی نگفته ی ،دیگری که داشتم
خواستم برایتان جمله ای رقم زنم
پر شد از خطوط خون دفتری که داشتم
(محسن حسن زاده)
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم آبان ۱۳۹۰ ساعت 15:39 توسط نیلوفر سفید
|
سلام.